شعر تقدیم به روح بلند حاج قاسم سلیمانی

لرزه بر اندام اهریمن سلیمانی فکند       

 شهرت و آوازۀ قاسم به ایرانی بلند

فتنه‎ها می‎کرد شیطان تا رجزخوانی کند   

 نقشه و تدبیر قاسم بین و کرمانی بخند

خواب شیرین را سلیمانی ز شیطان‎ها گرفت    

 می‎زند بیدارباشی همچو تهرانی به پند

هجمۀ داعش به پا شد تا بگیرد شام را         

کرد آزاد او عراق و ملک سریانی ز بند

نه ز اشکانی، نه ساسانی، سپاه غزنوی   

 کس ندیده این چنین لاف سلیمانی زنند

شیر میدان را به پهبادی بزد آن خصم دون   

 بی خبر از آن که آخر صد پشیمانی برند

شهد نوشید از شهادت تا که شد سردار دل       

تار و پودش شد همه اخلاص سبحانی پسند

غرشش طوفان به پا می‎کرد در دشت نبرد      

کشته‎اش بر ظالمان و خصم، بحرانی نژند

زینبش روز شهادت، زینبی رفتار کرد     

 ظالمان را آتشی شد، وآن سخنرانی سپند

غزنه و لبنان و دیرالزور و صحرای حلب    

می‎کند در مرگ او فریاد ربانی بلند

انقلابی شد به پا از پیکر بی دست و پا  

تا بگوید: ظالمان، نیروی جسمانی به چند

گو به قاآنی که شد بر حکم رهبر جانشین   

انتقام سخت یا زهرا به پیشانی ببند

خصم باید منتظر باشد برای انتقام   

سیلی شایسته را از دست قاآنی خورند

سیدعلی کرامتی مقدم

جمعه 20 دی ماه 1398

ساعت 1:15 دقیقه بامداد

به وقت شهادت سردار سلیمانی روز جمعه گذشته 

منبع:

http://shereno.com/31348/27741/553837.html